۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه


کنکاشی در ادعا نامه علیه کتاب برنده جایزه جهانی - بخش هفتم وآخر

هم صدای برادر حسین شریعتمداری

















به این اسناد نگاه کنید: آقای ایرج مصداقی و برادر حسین شریعتمداری به یک زبان سخن می گویند. نه؟

*نورالدین کیانوری:گزارش ها ی او)اسدی) توسط رحمان هاتفی تنظیم می شد و رفقای ما به او می گفتند چگونه برخورد کند و چه مسایلی را بگوید.


*مقاله علیه روشنفکران در کیهان محمد خاتمی منتشر شده و نه در کیهان شریعتمداری


*هوشنگ- الف" کیست ؟





"
کنکاش" در 6 بخش گذشته " ادعا نامه" آقای ایرج مصداقی را در سایه اسناد موجود مورد بررسی قرار داد
اینک ، بخش هفتم و پایانی از نظر خوانندگان می گذرد.

چه کسی ساواکی است؟

آقای مصداقی سالهاست پیگیرانه و  با اصرار می کوشند داستان معروف " نفوذ حزب توده در ساواک" را که مربوط به دهه پنجاه است،به ساواکی بودن آقای هوشنگ اسدی تبدیل کنند.
ایشان ، در آغاز فعالیت قلمی خود علیه آقا ی هوشنگ اسدی، د رمقاله ای که حسب معمول در نشریه آرش چاپ پاریس انتشار یافت و سپس دراینترنت پخش شد ، این بیانیه حزب توده منتشره د ر"نامه مردم" – ارگان حزب توده  - شماره ١٩ - ٧ خرداد 1358    - را " افشاء" کردند:
"‏دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران بدین وسیله اعلام می‌دارد ‏که هوشنگ اسدی عضو حزب توده ایران است و به دستور حزب و در ‏انجام مأموریت محوله، از طریق شبکه‌ی مخفی حزب توده‌ ایران در داخل ‏ساواک رخنه کرده و در این رابطه موفق به خدمات مؤثری شده است."
بیانیه تاکید دارد که هر اتفاقی افتاده است به" دستور حزب" بوده است. آقای ایرج مصداقی تاپیش از " ادعا نامه" اخیر، درمقالات متعدد اصرار داشتند:
" اندکی پس از انقلاب و بعد از برملا شدن رابطه‌ی او ‏با ساواک، حزب توده مجبور به موضع‌گیری و رفع و رجوع این همکاری ‏شد."
البته ایشان که بر اساس " ادعا نامه" ی جدیدشان در تاریخ حزب توده هم " تخصص " پیدا کرده اند ، اسرار کودتای حزب تود ه را برای ا ولین بارفاش ساخته اند ، در مورد نحوه و تعداد ملاقت های کیانوری – مریم فیروز به تحقیق پرداخته اند؛هیچوقت  توضیح نداده اند که چراحزب توده مجبور شده است برای یک" خبرچین حقیردست چندم" دست به چنین اقدامی بزند؛ واساسا چگونه از تصمیم رهبری حزب توده مطلع شده اند.
آقای ایرج مصداقی در بیانیه اخیر خود موضع پیشین را هم پس گرفته اند و با ذکر یک "سند موثق" ثابت کرده اند که  اقای هوشنگ اسدی ساواکی بوده اند. ایشان نوشته اند:


"به شهادت زندانیان سیاسی زنده‌مانده و حاضر در حسینیه اوین کیانوری در سال ۱۳۶۶ در جریان نشست‌هایی که در حسینیه اوین برگزار می‌شد، در ارتباط با موضوع نفوذی بودن اسدی در ساواک و مأموریت محوله از سوی حزب توده مورد پرسش قرار گرفت و با صراحت گفت که وی نفوذی حزب نبوده و اصولاً چنین مأموریتی از سوی حزب، حقیقت نداشته است. وی توضیح داد از آن‌جایی که حزب به خاطر افشاگری مزبور زیر ضرب قرار گرفته بود، تصمیم به اعلام چنین موضوعی گرفتیم. اسدی هنگام توضیحات کیانوری در حسینیه حضور داشت و از خود دفاعی نکرد. این واقعیت را زندانیان سیاسی آن دوره می‌توانند شهادت دهند. "

معلوم  نیست"این زندانیان سیاسی زنده مانده وحاضر" که درسطر آغاز یک فراز 8 خطی شهادت داده اند و درآخرین سطرش می توانند شهادت دهند، چه کسانی هستند؟ کجا هستند؟ د رکدام منبع این شهادت راد اده اند؟ وآیا باید بیانیه رسمی حزب توده در ارگان مرکزی خود راپذیرفت یا نقل قول" زندانیان سیاسی زنده مانده وحاضر" را؟

اما" سند" کتبی و منتشر شده ای وجود دارد که اتفاقا منبع آن با منبع آقای ایرج مصداقی یکی است.

نورالدین کیانوری که در "ادعا نامه" اقای مصداقی سخت مورد محبت ا یشان هستند،نه در داخل زندان، بلکه بیرون از زندان به صراحت تمام، همان موضع بیانیه حزب توده راتائید و تشر یح کرده است.

من خوانندگان پیگیر را دعوت می‌کنم به مشاهده کتاب خاطرات نورالدین کیانوری‌، دبیرکل  وقت حزب توده.
کیانوری در صفحات ۴۷۶ و ۴۷۷ این کتاب درباره همکاری آقای هوشنگ اسدی با ساواک و نقش حزب توده چنین می‌گوید: " این مساله واقعا به همین ترتیب بود. هوشنگ اسدی عضو هیات تحریریه کیهان بود و ساواک او را به همکاری دعوت کرده بود. اسدی مساله را با رحمان مطرح می‌کند و هاتفی و پرتوی تصمیم می‌گیرند که وی با ساواک همکاری کند. چون این مساله پوشش خوبی ایجاد می‌کرد که ساواک نتواند سرنخی از نشریه نوید در موسسه کیهان به دست بیاورد. بدین ترتیب‌، اسدی با ساواک همکاری می‌کرد ولی گزارش‌های او توسط رحمان هاتفی تنظیم می شد و رفقای ما به او می‌گفتند که چگونه برخورد کند و چه مسایلی را بگوید."


مصاحبه کننده مجددا می پرسد:
-"یعنی هوشنگ اسدی واقعا همکار ساواک نبود؟"
کیانوری با قاطعیت تمام جواب می دهد:
-"خیر. مطمئنا اسدی به حزب وفادار بود."



در این " سند" نام" قهرمان محبوب" آقای ایرج مصداقی یعنی  زنده یاد رحمان هاتفی هم هست که به گفته صریح نورالدین کیانوری گزارش های آقا ی هوشنگ اسدی را تنظیم و برای ارائه ساواک آماده می کرده است.

خواننده پیگیر می تواند در باره این بحث به نتیجه برسد.
سند دیگری هم وجود دارد که شرح مفصلتری در باره مساله" حزب توده و ساواک" و نحوه و دلیل تصمیم گیری حزب برای انتشار بیانیه را در اختیار خوانندگان می گذارد. و جالب است که این "سند" روشنگر از چشمان تیز بین آقای مصداقی دور مانده است.

همکار کیهان شریعتمداری

آقای ایرج مصداقی، بطور پیگیری می کوشند سابقه" ساواکی بودن" آقای هوشنگ اسدی د ردهه پنجاه رابه آغاز همکاری ایشان با " کیهان شریعتمداری" در دهه 60 پیوند بزنند.
ایشان بدفعات این " سند" رابرای همکاری آقا ی هوشنگ اسدی با" کیهان شریعتمداری" ارائه داده اند.
من ابتدا از خواننده می خواهم تصاویر  مقالات منتشر شده در مهرماه 1365را که در کیهان هوائی چاپ و35 سال بعد توسط آقای مصداقی" کشف"و منتشره شده را به دقت ملاحظه کند.
دراین دوران روزنامه کیهان توسط محمد خاتمی اداره می شد و نه حسین شریعتمداری. نکته ای کلیدی که باید بخاطر سپرد.

حالا می پرسم:

آیا " هوشنگ –الف" همان " هوشنگ اسدی" است؟

- چرا منتشر کننده مقالات اسم کامل نویسنده را ننوشته است؟

- ایا در آن زمان" هوشنگ- الف" دیگری د رزندان قزلحصار بوده است یا نه؟

- از عنوان مقاله فوق معلوم است که در زندان نوشته است.آیا اساسا مقاله نوشته شده در زندان جمهوری اسلامی ملاک قضاوت می تواند قرار بگیرد؟

اگر مبنا این باشد، انبوه مقاله ها، مصاحبه ها ی مطبوعاتی و تلویزیونی که حاصل" سیستم امنیتی" زندانهای جمهوری اسلامی است باید معتبر شناخته شوند و سند جرم زندانی، نه  ملاک محکوم کردن زندانبان .
تنها کسی که به پرسش اول پاسخ داده ، آقای ایرج مصداقی است. ایشان تحت عنوان:"طرح تهاجم فرهنگی -چه کسانی تیغ زنگیان مست را تیز کردند؟" می نویسند:
"نشریه کیهان هوایی در صفحه‌ی بیست و شش  ۳۰ مهر ۱۳۶۵ در معرفی ‏نوشته‌ی هوشنگ اسدی و محلی که از آن‌جا مقاله نوشته شده است، ‏می‌نویسد....."
در حالیکه  درمقاله مورد بحث همه جا نام" هوشنگ- الف" آمده است،آقا ی مصداقی آن را به هوشنگ اسدی تغییر می دهند . تفسیری را به آن اضافه می کنند تا خواننده گمان کند مطلب در کیهان شریعتمداری منتشر شده است. و بعد هم دامنه نفوذ مقاله را تادهه هشتاد و دوران سعید امامی گسترش می دهند:"مقاله‌ی معرفی شده از سوی کیهان هوایی به قلم هوشنگ اسدی...که بر ‏اساس آن تئوری "تهاجم فرهنگی" جان گرفت و بعدها در روزنامه کیهان ‏توسط تیم شریعتمداری، شایانفر، "نیمه پنهان" شد و در دوران سعید ‏امامی و فلاحیان سر از برنامه تلویزیونی "هویت" در آورد و به کشتار ‏اعضای کانون نویسندگان و سرکوب جمعی مشورتی کانون نویسندگان و ‏توطئه‌ی قتل نویسندگان در سفر ارمنستان و... انجامید...."
من از خوانندگان می پرسم مقالات یاد شده – توسط هرکس که نوشته شده باشد مسلما موردتائید هیچکس نیست- آیا می تواند شکل دهنده " تهاجم فرهنگی" باشد و .... به کشتار اعضای کانون نویسندگان برسد  و.....؟


طراحی که فراموش شد


حالا فرض کنید" هوشنگ- الف" همان هوشنگ اسدی باشد، باید پرسید این نویسنده توانائی که مقالاتش پایه ریز تهاجم فرهنگی می شود و.... بعد ا زمهر ماه 1365 چه شده است؟

آقای ایرج مصداقی، تا زمان بردن جایزه توسط آقای هوشنگ اسدی ، از این مو ضوع بی خبر بودند ، اما ناگهان باطلاع همگان رساندند:
" اسدی مدتی نیز در زندان اوین به همکاری با مهدی‌ پرتوی مسئول سازمان مخفی و نظامی حزب توده که به خدمت نظام در آمده بود، پرداخت و در اجرای پروژه‌های تحقیقاتی رژیم به او کمک کرد." 
" سند" این ادعا کجاست؟ حاصل  این همکاری چه بوده و کجا منشر شده؟ حزب توده و اعضای آن که قاعدتا باید بیشترین اطلاع را در این باره داشته باشند، د ر این باره سخنی گفته اند؟ مدتی ، یعنی چقدر؟ و در کدام زمان؟
  اما، آیا از زمان انتشار "مقالات" یاد شده تادو سال بعد که آقای هوشنگ اسدی درزندان بسر می برد ، سندی، برگه ای، نشانه ای در دست هست که نشان بدهد او باروزنامه کیهان یا هر نشریه دیگر حکومتی همکاری داشته است؟
واقعا چه شده که ازنویسنده ای با این درجه اهمیت که سه مقاله اش می تواند مبنای " تهاجم" فرهنگی شود، دیگر خبری نیست؟
آقای هوشنگ اسدی به نوشته کتابش در زمستان 1367 درجریان عفو عمومی همراه با بقیه زندانیان آزاد شده است. آقای ایرج مصداقی که سالهاست علیه آقای هوشنگ اسدی می نویسد ، به محض تعلق جایزه جهانی به کتاب" نامه هائی به شکنجه گرم" به" کشف" جدیدی می رسند و می نویسند:
"وی پس از آزادی از زندان در اسفند ۱۳۶۷، مدتی به همکاری با "مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی" وزارت اطلاعات که توسط عبدالله شهبازی راه‌اندازی شده بود، پرداخت ."
کدام مدرک وسند برای ا ین "اتهام" وجود دارد؟ مدتی یعنی کی؟ چرا آقای مصداقی تا حالا در این باره سکوت کرده بودند؟ و...
آقای مصداقی که درابتدای" ادعانامه" خود به" مرور بر زندگی اسدی" می پردازند،33 سالی را که از آزادی آقای هوشنگ اسدی می گذرد در این خطوط خلاصه می کنند:" عاقبت همراه همسرش نوشابه امیری اداره‌ی مجله "گزارش فیلم" را عهده‌دار شد. این دو، در سال ۱۳۸۲ به پاریس سفر کردند و هم اکنون با استفاده از بودجه‌‌ای که دولت هلند مقرر کرده، سایت اینترنتی "روزآنلاین" را اداره می‌کنند."

آقای مصداقی دوکتاب مهم ادبیات جهان را که توسط آقای هوشنگ اسدی بفارسی منتشر شده است را از قلم می اندازند ، چون می خواهند بنویسند:" او به هیچ زبانی تسلط ندارد."
آیا آقای ایرج مصداقی این دو کتاب را ندیده اند؟




توقیف، احضار، در معرض دستگیری

آقای مصداقی فراموش می کنند از "توقیف" مجله" گزارش فیلم" سخنی بمیان بیاورند. اما کسانی که در آن زمان در ایران بودند ، بخاطر دارند که موج سرکوب روشنفکران توسط اطلاعات موازی درزمان محمدخاتمی بااحضار عده ای از جمله آقایان فیروز گوران، بهرام بیضایی، داریوش شایگان، امید روحانی و... هوشنگ اسدی و نوشابه امیری به اداره اماکن آغاز شد. روزنامه یاس نو این ماجرا را همراه اسامی احضار شدگان فاش کرد. در ادامه این پروسه عباسعلی  علیزاده رئیس وقت دادگستری و همکار سعید مرتضوی در مصاحبه تلویزیونی با آقای علی مزروعی ،بشدت آقای هوشنگ اسدی را موردحمله قرار داد واورا عضو کمیته مرکزی حزب توده، سردبیر مردمم، ضدانقلاب و.... نامید. مدتی بعد هم مجله گزارش فیلم توسط سعید مرتضوی توقیف شد.
آقای هوشنگ اسدی وخانم نوشابه امیری ، هنگامی  که در معرض دستگیری قرار گرفتند از کشور گریختند و به پاریس آمدند.
 آقای ایرج مصداقی براحتی آب خوردن و بدون کمترین "سند" به آقای هوشنگ اسدی مهر همکاری با "وزارت اطلاعات" رامی زنند ، اما  واقعیت های فوق را که دهها سند برای آن وجوددارد، نمی بینند و البته بهتر استب گوئیم نمی خواهندببینند. چرا که نشان دهنده دشمنی رژیم جمهوری اسلامی  باآقای هوشنگ اسدی است. و صدالبته این دشمنی خیلی کمتراز خصومت کینه توزانه آقای ایرج مصداقی است.
سایت روزآن لاین که منهم افتخار همکاری با آن را دارم، با بودجه یک" ان.جی.اوی" هلندی به نام هیفوس راه اندازی شده است. 7 نفر عضوشورای سردبیری آن هستند وازجمله آقا ی هوشنگ اسدی و خانم نوشابه امیری.
چگونه است آقای مصداقی که بر همه امور هستی از مخفی و آشکار "اشراف امنیتی" دارند، از این واقعیت های ساده بی خبرند و "اداره" روز را برعهده آقای هوشنگ اسدی و همسرشان می گذارند و بعد هم آن را به" اصلاح طلبان" حکومتی وصل می کنند؟

همکار
 یا همصدای کیهان شریعتمداری

 البته  که آقای  مصداقی  باید یادشان برود که در طول همه این سالها آقای هوشنگ اسدی وهمسر شان موردحمله شدید وبی وقفه کیهان شریعتمداری بوده اند. من تنها یک نمونه از دهها نمونه را دراینجا می آورم.
در تمام سالهائی که اقای هوشنگ اسدی و خانم نوشابه امیری در ایران بسر می بردند، مورد حمله بی وقفه کیهان شریعتمداری بوده اند. من فقط یک نمونه آن را ذکر می کنم که مربوط است به سال 1377 .
   















از زمانی هم که آقای هوشنگ اسدی وهمسرشان به اروپا آمده اند، حملات کیهان شریعتمداری با تمرکز بر سایت "روز" ادامه یافته است که من فقط دو نمونه آن را ذکر می کنم.


خواننده حتما تعجب خواهد کرد که چقدر بین کیهان شریعتمداری و آقا ی ایرج مصداقی همصدائی وجود دارد. والبته یک تفاوت بسیار عمده. کیهان شریعتمداری که نماد کینه و خشونت وارگان رسمی جنایتکاران حاکم بر ایران است ، بطور پیوسته اتهامات کثیف سیاسی به آقای هوشنگ اسدی زده است، اما هرگز وارد حریم خصوصی و خانواده اونشده و پدر،پدربزرگ و همسر اورا اماج دشنام های غیر سیاسی قرار نداده است.

هزار و یک دروغ

وقتی نوشتن"کنکاش" را شروع کردم ، برایم غیر قابل تصور بود که به نتیجه کنونی برسم.
 باید اعتراف کنم :

1- ازعمق کینه و نفرت جاری در " ادعانامه" آقای ایرج مصداقی دچار وحشت شده ام.
"ادعا نامه" آقای مصداقی که خود را"فعال حقوق بشر" معرفی  می کنند با دشنام هائی مانند" تبهکار"و" شارلاتان"و....آغاز می شود، با" شریرانه" ،" ابلهانه" ، چاپلوسانه" ادامه می یابد و این چنین پایان می گیرد:"برای او( اسدی) چیزی به عنوان "شرافت"، "صداقت"، "راست‌گویی"، "درست‌کاری" و ... به هیچ وجه مطرح نیست. "
2- از "تردستی" ایشان در پرونده سازی امنیتی- سیاسی حیرت کرده ام.

با ذکر چندمورد دیگر از هزار ویک دروغ ایشان" کنکاش" رابه پایان می برم.
اول- نشریه جیغ داد: ص 111 - در کتاب نوشته شده شعرنصب شده در چادر، در "ادعانامه"آقای مصداقی تبدیل شده به نشریه جیغ و داد.
دوم- لاجوردی :  صفحه247 – متن کتاب  می گوید  سیستم لاجوردی ماند ه بود، در "ادعانامه" تبدیل می شود به لاجوردی رئیس زندان بود .
سوم- سعید امامی: در صفحات 295- 296 - شرح داده شده که اقایان کیانوری واسدی  در بندی که بوده اند به حیاط می رفته اند، کیانوری پای پله ها می رفته و....تبدیل شده به سلول انفرادی تا دیدن سعید امامی دروغ جلوه داده شود و....

شاهکار دیگر

به این لینک توجه کنید و لطفا آن را تا پایان بدقت بخوانید. ازیک جمله این نوشته استفاده شده تا ثابت کند آقای هوشنگ اسدی در  کتابخانه زندان کار می کرده است.

نویسنده مطلب فوق" عضو سابق سازمان مجاهدين خلق" – همکار سابق آقای مصداقی- است و درست همان کسی است که آقای مصداقی از آن تنفر دارد: "تواب" و آنهم "تواب" در خدمت روزنامه کیهان. این" عضو سابق سازمان" مطلب  فوق را در ستایش سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی نوشته و به کیهان داده است. سطور انتهائی آن به ستایش از  حسین شریعتمداری وحسن شایانفراختصاص دارد.

دروغ پایانی

"ادعا نامه" آقای ایرج مصداقی بایک دروغ بزرگ پایان می گیرد:

" او( اسدی) به هیچ زبان خارجی تسلط ندارد و چند سال پیش متن فارسی کتابش قرار بود توسط نشر باران در سوئد انتشار پیدا کند. نشر باران این توضیح را به خوانندگانش که آگهی به زودی منتشر می‌شود کتاب را هم درج کرد، بدهکار است که چرا کتاب به فارسی انتشار نیافت. به نظر من اسدی به دلایلی که ذکر شد ترجیح داد از چاپ فارسی آن خودداری کند و به دنبال چاپ کتاب به زبان‌ انگلیسی، برود."
تصاویر کتاب های ترجمه شده توسط آقای هوشنگ اسدی در بالا قابل ملاحظه است. حالا، خواننده می تواند تصویر جلد فارسی کتاب را که از حدود یک سال پیش در وبلاگ کتاب منتشر شده، ببیند و قضاوت کند که آقای هوشنگ اسدی ترجیح داده از چاپ فارسی خود داری کند یا نه.




حرف آخر



"کنکاش" در ادعا نامه آقای ایرج مصداقی را به پایان می برم. خواننده رابه قضاوت می خوانم :


- چه کسی دروغگو است؟


و می پرسم: آیا شخصی بنام آقا ی ایرج مصداقی که استاد بی تردید پرونده سازی، جعل و دروغ است هنوزباید برای برخی از ما در مورد مسائل زندانها" منبع" باشد؟ آیا کتاب چهار جلدی ایشان و بقیه مقالاتشان مانند " ادعانامه" اخیر سند سازی و" سراسرجعل ودروغ" نیست؟

0 نظرات:

ارسال یک نظر

Newer Posts Older Posts